دریاست خاطر من و گوهر در او سخن


در مجلس شریف تو گوهر کنم نثار

شعری که خاطرم به معانی بپرورد


باشد یکی طویله پر از در شاهوار

در نقد و در شناختن شعرهای خویش


بر همت و کفایت تو کردم اختصار

تا هست در زمانهٔ فانی بلند و پست


تا هست در میانهٔ گیتی عزیز و خوار

بادی بلند و دشمن تو باد سرنگون


بادی عزیز و حاسد تو باد خاکسار

اقبال همنشین تو بالصیف و الشتاء


توفیق رهنمای تو فی اللیل و النهار